عادت‌های قدرتمند یا قدرت عادت؟

در زمینه ی بررسی رفتارهای انسان ها و علت و منشا بعضی از کنش ها مطالعات بسیاری انجام شده است ولی یکی از جالب ترین کاوش های انجام شده در حوزه ی روان شناسی به عادت ها و مکانیزم ایجاد آن ها بر می گردد. روایتی که در کتاب قدرت عادت، نوشته ی چارلز داهیگ به اوج خود رسیده است.

قدرت عادت

در بخش ابتدایی کتاب داستان عادت، از مشاهده ی رفتار فردی به نام یوجین آغاز می گردد که حافظه ی خود را به کلی از دست داده است اما به مرور زمان و در اثر تکرارِ رفت و آمدهای روتین، همچون ترددِ چندین باره ی روزانه به سرویس بهداشتی، بدون تفکر و تحلیل از نقاط مختلفِ منزلش می تواند مکان سرویس را پیدا کند.

عادت ها همان مکانیزمی هستند که به شما اجازه می دهند پس از یک روزِ کاریِ پرمشغله و در حالی که ذهن شما کاملا درگیرِ مسایل کاری است، مسیرِ اداره تا منزل را بدون کوچکترین تحلیل و سوزاندن کالری پیدا کنید.

همان مکانیزمی که در حقیقت از هوشمندی ساختار مغز می آید. مغز انسان که عملا بزرگترین مصرف کننده ی انرژیِ بدن است، در تلاشی مستمر برای کاهش سوخت و ساز، با مکانیزم هایی همچون عادت است. عادت ها یکی از راهکارهایی است، که در آن مغز بسیاری از پیچیده ترین روتین ها را نیز با تبدیل نمودن آن ها به عادت با انرژی بسیار پایین به انجام می رساند.

هوشمندی مغز

در بررسی عادت ها متوجه سه بخش اساسی می شویم. بخشی که شروع کننده ی یک کنش هست و آن را محرک اولیه می نامند. بخش دوم روتین یا همان عادت و یا در واقع همان کاری است که بدون تامل انجام می دهیم و بخش سوم، پاداشِ انجام آن روتین می باشد.

برای مثال عادت به کشیدن سیگار با یک سیگنال همچون خستگی و یا بی حوصلگی آغاز گردیده و با حس رضایتِ موقتِ ناشی از تزریق نیکوتین به خون پایان می یابد. کنار گذاشتنِ عادات، به ویژه و طبیعتا کنار گذاشتن عادات بد کاری بسیار دشوار است. چرا که مغز در اشتیاقِ همیشگیِ دریافتِ پاداشِ آن عادت به سر می برد و اقناع مغز به صرف نظر کردن از آن پاداشِ آنی کاری سخت است. مثالی که در کتاب به سادگی این کارکرد عادت را تشریح می نماید، مثالِ خمیردندان های پپسودنت است. خمیردندانی که برای اولین بار از طعم دهنده ی نعنا و تندیِ نحیفی برای تقویت حس خوشایندِ تمیزی در دهان استفاده نمود.

از اثرگذارترین بخش های کتاب می توان به تشریح داستان شرکت آلومینیوم سازیِ آلکوآ در آمریکا و ایجاد عادت های اجتماعی در مقیاسِ سازمان، یاد کرد. عادتی که پاول در این سازمان ایجاد کرد، عادت به ایمن نمودن تمامی فعالیت های سازمان، پیش از شروع کردن این فرآیندها بود. این عادت باعث تغییر کلی فرهنگ سازمان و نهایتا افزایش راندمان و بازدهی اقتصادی آن مجموعه گردید. عادت در ساحت اجتماعیِ آن یکی از پیچیده ترین و البته اثرگذارترین ابعاد زندگی کاری انسان هاست. مثلا در ساختار بروکراتیک عادت به پیچیده تر نمودنِ فرآیندها و افزایش مراحلِ انجامِ یک کار، روحیست که در جسم بسیاری از سازمان های بزرگ ِامروزی دمیده شده است.

بروکراسی

عادت ها در بازاریابی و فروش نیز به کمک انسان ها آمده اند. برای مثال یکی از عادت هایی که اغلب انسان ها درگیرِ آن هستند این است که در بدوِ ورود به مکانی جدید غالبا ابتدا به سمت راست نگاه می کنند. فروشگاه های بزرگ از همین عادتِ ما به خوبی استفاده کرده و محصولاتی که دغدغه ی به فروش رسیدنِ آن ها بیشتر است را در سمت راست می چینند.

مهم ترین کارکردِ عادت ها برای ما افزایش سرعت عمل در انجام کارهایی است که اگر بخواهیم با قوه ی تحلیل آن ها را به پایان برسانیم بسیار بیشتر از حالت روتین شده ی آن ها زمان سپری می شود.

عادت ها را چگونه می توان کنترل کرد؟ فصلی از کتاب به همین بحث اختصاص پیدا کرده و به صورت مختصر همین مورد را بیان می کند. روشی که چارلز داهیگ و همکارانش برای تغییر عادت ها پیشنهاد می نمایند، تحلیل دقیقِ پاداش یا پاداش هایِ ناشی از انجام یک روتین و جایگزین نمودنِ آن روتین با کاری است که می تواند همان پاداش را ارایه نماید. مثلا جایگزین کردنِ تدریجی کافیینِ قهوه به جای نیکوتینِ سیگار هنگامِ دریافتِ سیگنال خستگی.

رفع خستگی

پیمان لطفی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست